به نام خدا
موضوع : تحقیق درباره هر که بامش بیش برفش بیشتر
تهیه و تنظیم :amirreza ranjbar
هر که بامش بیش برفش بیشتر
این مطلب در باره افرادی گفنه می شود که هر چه بیشتر سرمایه داشته باشند به همان نسبت حرص و طمع وگرفتاری و درد سری بیشتری دارند ولی افراد بی مایه لقمه ای نان می خورند وبیخیال از همه چیزی دنیا ، بدون دغدغه به زندگی راحتی خود ادامه می دهند.
بارها این جمله را شنیدهایم "هر که بامش بیش، برفش بیشتر" این جمله دارای پیامهای فراوانی برای ماست که چگونه توشه سفر خود را ببندیم تا موقعی که میخواهیم حساب آن را پس دهیم کمتر وقت بگیرد.
یکی از نعمتهایی که خداوند به برخی از افراد داده ثروت و دارایی است که میتواند اسباب عذاب و گرفتاری برای انسان باشد و هر انسانی میتواند این ثروت و مال را در راههای مختلف خرج کند اما آنچه مهم است این است که خداوند روزی درباره همین داراییها از ما حساب پس میگیرد.
یکی از پادشاهان عمرش به سر آمد و دار فانی را بدرود گفت و به سوی عالم باقی شتافت چون وارث و جانشینی نداشت وصیت کرد.بامداد نخستین روز پس از مرگش اولین کسی که از دروازه ی شهر در آید تاج شاهی را بر سر وی نهند و کلیه ی اختیارات مملکت را به او واگذار کنند.
اتفاقا فردای آن روز؛اولین فردی که وارد شهر شد گدائی بود که در همه ی عمر مقداری پول اندوخته و لباسی کهنه و پاره که وصله بر وصله بود به تن داشت.
ارکان دولت و بزرگان وصیت شاه را به جای آوردند و کلیه خزائن و گنجینه ها به او تقدیم داشتند و او را از خاک مذلت بر داشتند و به تخت عزت و قدرت نشاندند.پس از مدتی که درویش به مملکتداری مشغول بود.به تدریج ...
بعضی از امرای دولت سر از اطاعت و فرمانبرداری وی پیچیدند و پادشاهان ممالک همسایه نیز از هر طرف به کشور او تاختند.درویش به مقاومت برخاست و چون دشمنان تعدادشان زیادتر و قوی تر بود به ناچار شکست خورد و بعضی از نواحی و برخی از شهرها از دست وی بدر رفت. درویش از این جهت خسته خاطر و آرزده دل گشت.
در این هنگام یکی از دوستان سابقش که در حال درویشی رفیق سیر و سفر او بود به آن شهر وارد شد و یار جانی و برادر ایمانی خود را در چنان مقام و مرتبه دید به نزدش شتافت و پس از ادای احترام و تبریک و درود و سلام گفت ای رفیق شفیق شکر خدای را که گلت از خار برآمد و خار از پایت بدر آمد.بخت بلندت یاوری کرد و اقبال و سعادت رهبری؛تا بدین پایه رسیدی!
درویش پادشاه شده گفت:ای یار عزیز در عوض تبریک؛تسلیت گوی آن دم که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی!
رنج خاطر و غم و غصه ام امروز در این مقام و مرتبه صدها برابر آن زمان و دورانی است که به اتفاق به گدائی مشغول بودیم و روزگار می گذراندی .